سلامممممم بریم سراغ داستان
و رفتم سمت دیوار چون گفته بودن موقع غذا خوردنشون باید کنارشون باشیم داشتم بهشون نگاه میکرد که یک دفعه صدای سکوت را شکست آقای جئون ( اتتتتتت اتتتتت ) داشت اسم من را میگفت اما چطور ممکنع اون که اسم من را نمیدونه من که بهش نگفتم تازه مگه فلج نبود داشت به زور اسم من را میگفت جانگ کوک ( باعصبانیت اینجا چه خبره ؟ ) به جیمینی که داشت با تعجب به من نگاه میکرد نگاه ی انداختم که دستی را روی بازوم حس کردم اون جانگ کوک بود داشت من را کجا میبرد در یک اتاقی را باز کرد و من را انداخت توش ات ( لطفا ول کنید لطفا من کاری نکردم ) جانگ کوک ( ساکت ) (ناظر گرامی هیچی نداره ممنون میشم منتشر کنی ) که من را محکم چسبوند به دیوار و چونه ان را گرفت تو چشماش نگاه کردم عصبانیت موج میزد چونه ام را محکم فشار داد
11 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
27 لایک
عالیییی🤩🤩🤩
عالی عالی😍
عالی بود خسته نباشی عاجی🙂💕
ممنون
عالی بود اجی ولی سعی کن یکم بیشتر به جزئیات توجه کنی
چشم ببخشید آجی حتما لین کار را میکنم
عالی بود خیلی باحال بود لطفا پارت بعد خواهش میکنم 🤗❤
الان حدوا ۶ تا پارت را گذاشتم 😅 بعد پارت ۱۱ را نیزارم همشون که اومدن پارت ۱۲
میگم اتفاقی افتاده هی اکانت میپره؟؟؟
و اگه میشه پارت ۱۱ و ۱۲ رو بزاری ممنون میشم داستانت عالیه😘❤
ممنون قشنگم بعضیا نمد با من مشکلشون چیه گزارش میکنم این دو تا پارت را حتما فردا میزارم
مرسی عزیزم 😘❤❤
💙
🤍